نام تو را اورده ام دارم عبادت ميكنم
من چشم به راهت مانده ام
با اشك تو افسرده ام دارم شكايت مي كنم
دستت به دست ديگريست
چشمت به چشم ديگريست
ديگر تمام است كار من
اما نمي دانم چرا بازم صدايت مي كنم
گفتي كه از عشق خسته اي از من دگر دلبسته اي
گفتي محبت كن برو
باشد خداحافظ ولي
رفتم كه باورت شود دارم محبت ميكنم....
نظرات شما عزیزان:
|